بدون شک از عکس های پروفایل دخترونه و با موضوع فانتزی که قبلا در وبسایتها و یا وبلاگهای تفریحی که مشاهده کرده اید خسته شده اید به دنبال تصاویر متن دار دخترانه جدید و اما در سال 95 و با کیفیت بالا و فقط با یک عنوان (فانتزی) هستید اینبار را در لنزور مهمان باشید
فقط اولین دوست داشتن درد دارد !
همانی که وقتی میرود
نمیدانی چطور به دلت بفهمانی
که محاسباتت غلط از آب درآمد ..
چطور بگویی نشد
که نشکند
نریزد ..
بعد ها دوست داشتن هایت
نه به قوت قدیـم است
نه دردناک
جوری علاقمند میشوی
که رفتن را به طورِ پیش فرض
روی تنظیماتِ دوست داشتنت خواهی داشت ...
دوست میداری
اما اگر چنـد بار آنی بشود که نباید
حرفی بزند که بهم بریزدت
دوست داشتنت بر حسبِ تنظیمات
به نداشتن میل میکند
بهتر بگویم
دوستش خواهی داشت
اما اهمیتی ندارد داشته باشی اش یا نه !
اینجاست که میفهمی
دوست داشتنت
پوست کلفت کرده !
دیگر آنی نیست که با این رفتـن ها بلرزد
میفهمی چه میگویم ؟
پوسـت کلفت میکند ...
عاشقت نشدم،
که صبحها
در خواب ساکتِ خانهای
بیپنجره، بیدر، مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداختهباشد
عاشقت نشدم،
که عصرها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراضِ نسلت را روی تابهای خالی تکان بدهی
و فراموش کردهباشی
چقدر میتوانستم مادرِ بچههای تو باشم
عاشقت نشدم،
که دلتنگی شبهایم
تنها گوشی همراهت را بیخواب کند
درست در لحظهای که خواب سنگینت
باید کمر تخت را شکسته باشد
عاشقت نشدم،
عاشقت نشدم که دوستت دارمهایم را
در شعری پنهان کنم،
که باید از صافی هزار گلویِ گرفته رد شود،
و بعد
تصور کنم آن را
دیگری برای تو میخواند.
قلب جانوری است که نمیشود بهش اعتماد کرد. عقل هم همینطور.
اما لااقل عقل از عشق دم نمیزند.
تو خیلی مهربونی
یک روز این موضوع تورو به کشتن میده!
مهر دارد تمام می شود
مهربان شو!
یکهو سر راهم بیا، دعوتم کن به ماندن
دعوت کنیم خودمان را به پاییز
به عطر درختان باران خورده
سهممان را از عشق برداریم
تو دلت نمی سوزد این پاییز را تنها سر کنی؟
مهر دارد تمام می شود
تو را بخدا مهربان شو... .
ما تفاهم زیادی باهم داریم!
مثلا لباس هایمان
تو روشن می پوشی،
من تیره
قدم هایمان
تو سریع برمی داری،
من آرام
حرف هایمان
تو خوش صحبتی،
من کم حرف...
ولی ما
حتما تفاهم زیادی باهم داریم
که وقتی دستانت را می گیرم
تفاوت هایمان،
گوشه ای می نشینند
پلک هایمان بی رمق می افتند
و لب هایمان به هم می رسند...
پیله نکن به تنهایی؛ آخر یک روزی یک جایی لحظه ای دلت برای یک نفر قنج می رود...
برای عاشق شدن نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت..
برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت..
من همیشه از اون دخترای دست و پاچلفتی احساسات بودم
از اونا که بلد نبودن زنگ نزنن، پیامک نفرستن، عینِ دخترِ آدمیزاد قهر کنن
از اونا که بلد نبود وقتی تو تلگرام فُلانی مسیج داد، نَپَره رو گوشی و این دست و اون دست کنه برای "سیـن" کردن و به روی خودش نیاوردن که مثلا اینی که دوسش دارم برام مهمه!
از اونا که بلد نبود تا ١٠٠ آروم آروم بشماره و بعد جواب تلفن طرفش رو بده که یعنی تو مهم ترین من نیستی و هول بَرِت نداره!
من هیچ وقت یاد نگرفتم وقتی "فُلانی ایـز تایپینـگه" تو صفحه ش نباشم و به محضِ "سِـند" شدنِ مسیجش، "سین نکنم"
من از اون دست و پاچلفتی های احساساتیم که اگر کسی رو دوست داشته باشم،
گوشی موبایلم، به وقتِ بودنش در کنارم بی ارزش ترین وسیله ست و به وقتِ نبودنش با ارزش ترین وسیله...
از اوناییم که وقتی خوشحالم تو اوجِ خوشحالی و احساساتی شدن، زودتر اشکم در میاد تا وقتی که از غم در حالِ التماس به چشمام که دو قطره اشک بریز و قلبمو سبک کن...
من از اونام که تو دهنم نمیچرخه برای کمی لوس شدن هم که شده، به زبون بیارم "باشـه حالا که اینجوری شد، دوست ندارم!"
من پیر شدمو یاد نگرفتم وقتی کسی رو دوست دارمو ازم میپرسه: "دوسم داری؟!" به شوخی و ناز و عشوه ی خرکی هم که شده بگم: "معلومه که نه" !
از اون دست و پاجلفتی های احساساتیم که تمام زندگی و هَمّ و غمم، اگر کسی رو دوست داشته باشم، میشه "او"
و تمام حال و روزم بسته به حال و روز طرفم، گِرِه کـور میخوره!
به وقت شادیش از تَهِ دل میخندمو به وقت غمش، از تَهِ دل، دلشوره و غمگینم...
من از اون هاییم که قول میدم و حتی به زبون میارم که دیگه پیامک نمیدم تا خودش بهم پیامک بده،
٥ دقیقه نمیگذره که دلتنگی دو دستی گلوم رو فشار میده و دست هام رو هدایت میکنه به سمتِ نوشتنِ:
"دلم برات تنگ شده"
آره...من از اون دست و پاجلفتی هایِ احساساتم،
که به وقتِ تعارفِ چایِ محبت به معشوقم،
از بس هول میشم و محوِ تماشایِ یار،
رو به روش می ایستم،
سینی چای ساعت ها به دستم،
و یادم میره او رفته و آنچنان گرمِ احساساتم،
که نفهمیدم کی رفته و چای سرد شده ی دست نخورده، نصیب خودم شد
کاربر عزیز برای مشاهده تصاویر بیشتر روی لینک پایین کلیک کنید