ترشحات خوبی هایت
به سنگین ترین نقطه قلبم رسیده است
سبک تر شده ام حالا،مثل پروانه
استشهاد سلولهای بدنم گواهی میدهد
به بیکران شدن روحم در انزوای جسمت
من در ترانه های تو غرق شده ام
جنگ دست و پایم بی فایده است
وقتی روحم را از چنگم در اورده ای
من با تو زنده ام یا مرده ؟
رفتی،
آنقدر سریع که دوربین ها انگشت به دهن ماندند
باور کن اگر این عکس های دونفره نبودند
فکر می کردم خواب دیده ام.
ومن
با خودم قدم زده ام
حرف زده ام
خودم را بوسیده ام
سرم روی شانه ی خودم بوده است
و خودم،
خودم را تنها گذاشتم...
++++++++++++++++++++++++++++++++
من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم
به تمام کوچه های بن بست
به تمام سنگفرشهای خیس
به تمام چترهای بسته
به تمام کافه های دنج
اما حالا که فنجان ها
از من نا امید شده اند
باور میکنم
از اول هم کافه چی
قولِ تو را
به قهوه ی دیگری داده بود !
++++++++++++++++++++++
خــدایــا شبــیه بـادکـنکی شــده ام
از بغـضهـایــی کـه به اجبــار فــرو داده ام...
التـماســت میکـنم...
فقــط یـک ســوزن !
تــکه تــکه شــدنـم بــاخــودم...
+++++++++++++++++++++++
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
+++++++++++++++++++++++++++++++++
دوست داشـتن را در چشمـی بجــوی
که حتـــــی وقتی بستـــــــه است
رویــــــای تو را در خواب بیندبا چشمـــــان بستــــه بیـادتــــم…