سلام در این مطلب عکس نوشته های بسیار زیبا و غمگین برای پدارانی که فوت شدن پدر مرده ها پدرانی که در بین ما نیستند کسانی که باباشون را از دست داده اند متن برای پدربزرگ فوت شده متن برای پدربزرگ و مادربزرگ متن زیبا برای پدربزرگ متن برای فوت پدربزرگ متن دلتنگی برای پدربزرگ متن تسلیت برای پدربزرگ متن برای درگذشت پدربزرگ متن ادبی برای پدربزرگ دانلود عکسهای متن دار و احساسی و غم انگیز برای پدران فوت روز پدرهای فوت شده عکس ومتن ادبی برای پدران فوت شده جملات و عکسهای زیبا برای کسانیکه پدرشون مرده پدرهایی که نیستند غمگین ترین سنگ نوشته ها و عکس نوشته ها برای فوت بابا متن و عکس غمگین در مورد فوت پدر پدر مهربونم همیشه به یادت هستم جملات بسیار زیبا و غمگین برای من که پدرم فوت شده برای پدران در خاک رفته متن و عکس نوشته برای شادی روح پدرهای فوت شده متن های تسلیت همراه با تصاویر غمگین
گفتم:
مادربزرگ نمیخواهی بروی دکتر
چین و چروک دور لبهایت را برداری
کمی جوان شوی و زیباتر؟
خندید و گفت:
خدابیامرز پدربزرگت
مرا با همین اسناد و مدارک هم
سخت میشناسد
اینها رد بوسههای آن دورانند
ما به پای هم پیر نشدیم
که حسرت جوانی بخوریم
گفتم:
از کجا می فهمد، این لب همان لب است
و این غنچه همان غنچه؟
گفت باغبان هم نفهمد
گل که خوب میداند
در کدام باغچه روییده!
دختر ۴ساله تو تاکسی بغل دستم نشسته بود و آلوچه میخورد.
گفتم مگه نمیدونی آلوچه بده، چرا میخوری؟
گفت پدربزرگم 115سال عمر کرد.
باتعجب پرسیدم چون آلوچه میخورد؟
گفت نه چون سرش تو کار خودش بود.
چنان قانع شدم که الان سه روزه دیگه با کسی حرف نمیزنم
پدربزرگ رفت. عطر شمعدانی ها کم رنگ شد. دیگر صدای نفس نفس زدنهای یک عزیز نمی آید. دیگر کسی شاهد لم دادنهای او ، روی تشک و بالشتک معروفش نیست. پدربزرگ برای خودش خانه ای خرید و برای همیشه زندگی اش را از ما جدا کرد. اما نمی دانم چرا در این هوای سرد، پالتو و کلاهش را فراموش کرده. زیرسیگاری، کفشهای اسپرت، چمدان مدارک و همه لباسهایش... از چهره اش همین چند قاب عکس جا مانده است و یک شناسنامه که صفحاتش با مهر «باطل شد» ورق می خورد.
شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر
پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات هستی من جان گرفته
پدر ای که از تو جاری خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت نور زندگی به چشمام
پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام دیگه حرف گفتنی نیست
پدر، پیچ و خم راهم نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام توی فکر غنچه باشه
پدر دست یاری تو اگه دستامو نگیره
کوره راه رفتن من
مثل شب هام می شه تیره
« خیال پدر»
شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود